English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8299 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bounds U محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buckets U فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
bucket U فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
fix U فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
fixes U فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
virtual U فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
window U فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
edit U فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
edited U فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
full U انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
fullest U انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
productive U مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
floating U UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
duty rated U بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
demo U نشان دادن آنچه یک برنامه کاربردی میتواند انجام دهد بدون پیاده سازی تمام توابع
Perl U برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
classing U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
class U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classes U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
space ship U کشتی فضایی سفینه فضایی
adder U مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders U مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
flip-flops U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
constraints U محدودیت ها
circumscription U محدودیت
limitation U محدودیت
incomprehensiveness U محدودیت
limitations U محدودیت
narrowness U محدودیت
restriction U محدودیت
restraints U محدودیت
finiteness U محدودیت
restraint U محدودیت
finitude U محدودیت
restrictions U محدودیت
constraint U محدودیت
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
exclusiveness U محدودیت انحصار
appropriation limitation U محدودیت بودجه
exchange restriction U محدودیت ارزی
exchange restricition U محدودیت ارزی
tie up <idiom> U محدودیت استفاده
in line <idiom> U با محدودیت متداول
economic stringency U محدودیت اقتصادی
time bar U محدودیت زمانی
economic constraint U محدودیت اقتصادی
monopoly restriction U محدودیت انحصاری
budget constraint U محدودیت بودجه
capital constraint U محدودیت سرمایه
age limit U محدودیت سنی
freely U بدون محدودیت
constraint of supply U محدودیت امادی
fire restriction U محدودیت اتش
free play U بدون محدودیت
budget constaint U محدودیت بودجهای
import restriction U محدودیت واردات
restrictions U منع محدودیت
monetary restriction U محدودیت پولی
monetary deflation U محدودیت پولی
limitation period U دوره محدودیت
limitable U محدودیت پذیر
trade restriction U محدودیت تجاری
restriction U منع محدودیت
restriction of imports U محدودیت واردات
compute bound U محدودیت محاسباتی
restriction of range U محدودیت دامنه
restrictionism U سیاست محدودیت
restraint of trade U محدودیت تجارت
time limit U محدودیت زمانی
time limits U محدودیت زمانی
wage constraint U محدودیت دستمزد
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
airspace restricted area U منطقه محدودیت پرواز
appropriation limitation U محدودیت تخصیص اعتبار
modular constraint U محدودیت در جابجایی تصاویر
parochialism U محدودیت در افکار وعقایدمحلی
in restraint of trade U تحت محدودیت تجارتی
import quotas U محدودیت کمی واردات
exclusion U محدودیت در دستیابی به سیستم
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
freeze U محدودیت عدم امکان تغییر
limited access U دراری محدودیت مدارک محدود
freeing U کمی محدودیت نوع اسلحه
freezes U محدودیت عدم امکان تغییر
unconstrained optimization U بهینه سازی بدون محدودیت
free U کمی محدودیت نوع اسلحه
frees U کمی محدودیت نوع اسلحه
freed U کمی محدودیت نوع اسلحه
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
array U محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
arrays U محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
spacial U فضایی
cubic U فضایی
isometric U فضایی
spatila U فضایی
spatial U فضایی
three-dimensional U فضایی
isometrics U فضایی
unlimited U وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
spaceport U پایگاه فضایی
spatial visualization U تجسم فضایی
spatial threshold U استانه فضایی
space isomerism U ایزومری فضایی
space defense U پدافند فضایی
spaceframe U قاب فضایی
spacesuit U لباس فضایی
spatiality U حالت فضایی
stereoisomerism U ایزومری فضایی
space time U اتوبوس فضایی
soild angle U زاویه فضایی
spacesuits U لباس فضایی
stereoisomerism U همپاری فضایی
space isomerism U همپاری فضایی
sky wave U موج فضایی
solid angle U زاویه فضایی
solid geometry U هندسه فضایی
solid geometry U هندسه ی فضایی
cubic measure U اندازه فضایی
clearing out [of a place] U تخلیه [فضایی]
space flight U پرواز فضایی
stereoisomer U همپار فضایی
spacecraft U سفینه فضایی
space error U خطای فضایی
spatial ability U توانایی فضایی
spatial digitaizer U دیجیتایذر فضایی
spatial symbolism U نمادگری فضایی
space geametry U هندسه فضایی
sky lab U ازمایشگاه فضایی
space lattice U شبکه فضایی
spaceman U مسافر فضایی
space shuttle U سفینه فضایی
space stations U پایگاه فضایی
space shuttle U شاتل فضایی
configuration U ارایش فضایی
space platform U پایگاه فضایی
configurations U ارایش فضایی
spatiotemporal U فضایی و زمانی
space ship U سفینه فضایی
space platform U ایستگاه فضایی
spatiomotor U فضایی- حرکتی
stereochemistry U شمیی فضایی
spatiotemporal U فضایی وحال
avionics U ارتباطات فضایی
ionospheric wave U موج فضایی
space stations U ایستگاه فضایی
space perception U ادراک فضایی
space medicine U پزشکی فضایی
space station U ایستگاه فضایی
space time U شاتل فضایی
space relations U روابط فضایی
spacemen U مسافر فضایی
Star Wars U جنگ فضایی
steric effect U اثر فضایی
steric hindrance U ممانعت فضایی
steremer U ایزومر فضایی
space shuttles U شاتل فضایی
space station U پایگاه فضایی
space shuttles U سفینه فضایی
withheld U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
closo packed hexagonal space lattice U شبکه فضایی شش وجهی
three dimensional direction finding U جهت یابی فضایی
stereo chemistry U مبحث شیمی فضایی
spatial orientation U موقعیت یابی فضایی
spatial information U اطلاعات فضایی [فاصله ای]
illusion of space U القاء خاصیت فضایی
space orientation U موقعیت یابی فضایی
module U قسمتی از سفینه فضایی
space vehicle U وسیله نقلیه فضایی
unit solid angle U زاویه واحد فضایی
modules U قسمتی از سفینه فضایی
spatial data management U مدیریت داده فضایی
spacial information U اطلاعات فضایی [فاصله ای]
input U ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input limited U ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
inputted U ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
footprint U فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
image U کپی دقیق از فضایی از حافظه
footprints U فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1confinement factor
2actus reus
1The system has been solved by a coupled Poisson– Neumann algorithm. The resolution method consists of the linearization of the transport equations by the finite difference method. The actual version u
1روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
1to take a spell at whell
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com